بنا به خبر دريافتى٬ کارگران کارخانه قند دزفول در وضعيتى هولناک زندگى ميکنند. کارفرماها و رژيم شان از موقعيت و شرايط وخيم کارگران براى ايجاد شکاف و تفرقه در ميان کارگران استفاده ميکنند.
کارخانه قند دزفول وابسته به دولت بود و اساسا گفته ميشود اين کارخانه دولتى است و قبلا طرف حساب کارگران مستقيما دولت بود. ۵ سال پيش طى طرح خصوصي سازى و بعدا تعديل نيروى کار٬ وضعيت نابسامانى را در اين کارخانه بوجود آورند. با اين طرح ٦٠ درصد از کارگران اين کارخانه را اخراج کردند. بخشا با حقوق ناچيزى تحت عنوان "بيمه بيکارى رسمى" شيرازه خانواده هاى کارگرى را بهم ريختند. کارخانه خصوصى شد و به حوزه "علميه" فروخته شد و آخوند سرمايه دار مکارم شيرازى اين کارخانه را تصاحب کرد. بازنشستگى کارگران که على القاعده بايد بعد از ٣٠ سال کار طبق قانون خودشان صورت ميگرفت٬ طى اين روند واگذارى٬ کارگرانى که سالهاى طولانى دراين کارخانه جان کنده بودند را تحت فشار وادار به بازخريد و يا بازنشسته شدن کردند. اما بدليل اينکه سابقه کار اين بخش از کارگران کمتر از ٣٠ سال بود٬ حقوق بازنشستگى آنها بسيار ناچيز و مطلقا تامين کننده زندگى کارگران نبود و نيست.
در حال حاضر اين کارخانه با تعداد کمى کارگر کار ميکند. اما کار اين کارخانه صرفا تبديل شکر ارزان وارداتى قرمز به شکر سفيد است. از قبل نابود شدن کارگران و خانواده هايشان حضرات مفت خور حوزه جهليه جيب هاى گشادشان را پر ميکنند. دراين ميان سياستهاى کثيفى عليه کارگران اعمال ميشود. تلاش ميکنند از گرسنگى کارگر سو استفاده کنند و آنها را به جاسوسى و خبرچينى عليه هم تحريک کنند. رسما اعلام کردند به کارگرانى که اسامى فعالين کارگرى و يا "ضد انقلاب اخلال گر" را لو بدهند٬ بن کارگرى ميدهيم! "بن کارگرى" يعنى مقدارى روغن و برنج و کالاهاى مصرفى.
کارخانه شرکت نيک الياف کردستان
جان باختن يک کارگر بدنبال اخراج
اين کارخانه که تا چند ماه پيش ٤٢ کارگر داشت هم اکنون تنها ١٩ کارگر دارد. بقيه کارگران اخراج شدند. آخرين سرى اخراجيها ٧ نفر کارگرى بودند که ٤ نفر آنها قراردادى بودند و قراردادهاى آنها ٣ ماهه بود و ٣ نفر ديگر کارگرانى بودند که قرارداد آنها رسمى بوده است. با ابلاغ حکم اخراج به کارگران٬ ماشالله شريفى٬ کارگرى که زندگى و جوانيش را در اين کارخانه گذرانده بود در جا سکته ميکند و در محل جانباخته است. همکاران ماشالله ميگويند او اين شرايط را نميتوانست تحمل کند. اکثر کارگران اين کارخانه دچار ديسک کمر و بيمارى تنفسى و آسم هستند.
اما چه کسي جوابگوي خانواده ماشالله است؟ کارگران و خانواده بعد از مرگ او متوجه ميشوند که کارفرما اين همه سال پول بيمه اى که از حقوق کارگران کم شده است را به اداره بيمه پرداخت نکرده و بالا کشيده است. امروز خانواده اين کارگر دست خالى تر از هميشه با آينده اى سياه بسر ميبرند. دو کارگر رسمى ديگر اخراجى٬ وقتى سرنوشت همکارشان را ميبينند٬ از کارفرما شکايت ميکنند. شکايت اين دو کارگر٬ عبدالله صفائى و شاهپور يارى٬ هر کدام با بيش از ١٠ سال سابقه کار٬ به حکم ابقا به کار اين دو کارگر در هيئت تشخيص منجر ميشود. کارفرما عليه حکم هئيت تشخيص اعتراض ميکند و روز ٢٨ مرداد ماه ادامه اين سردوانى مجدد اين کارگران است. کارگران دراين هزار توى بورکراسى و سردواندن هر روز بيشتر ميبينند که کارفرماها هر مسئولى را ميخرند و بيشتر ميبينند که اين دولت و "نهادهاى تشخيص اش" سگ پاسبان سرمايه داران است.
سياه زاغ ديواندره
١٨٠ نفر از کارگران سياه زاغ ديواندره ٦ ماه است حقوق شان را دريافت نکردند. در پى اعتراضات مکرر کارگران در ماههاى اخير٬ هربار با اين پاسخ روبرو شدند: "دولت به ما بودجه اى نداده است. پولى به حساب شرکت واريز نشده است. ما نميتوانيم حقوق شما را پرداخت کنيم". کارگران هر روز و هر هفته مجبورند بخاطر ٦ ماه حقوق معوقه کار کنند.
شکايت دو کارگر اخراجى پرريس بى نتيجه ماند
طيب چتانى و فخرالدين زند کريمى٬ دو کارگرى که توسط کارفرماى پرريس در متن يک زورگوئى اخراج شده بودند٬ به دنبال اخراجشان از کارفرما شکايت کردند. اين شکايت در شعبه ٣ هئيت تشخيص بررسى شد و هيچ حقى به اين کارگران نداد. اين به اصطلاح مرجعى است که بايد کارگران شکاياتشان را از اين طريق پيش ببرند.
اين هيئت تشخيص منفعت سرمايه دار٬ به اين دو کارگر که سالها عمر و جوانى خود را در نساجي صرف کردند و به انواع بيمارى تنفسى و کمر و بينائى دچار شدند٬ اعلام کرده "به دليل اينکه شما کارگر قراردادى بوديد و قراردادهاى شما يکماهه بوده و سر هرماه تسويه حساب کرديد٬ به کارفرما حق اعتراض نداريد!" اين حکم شفاها در حضور دو کارگر و نمايندگان کارخانه پرريس اعلام شده است. روز دوشنبه قرار است اين حکم کتبا نيز به کارگران اخراجى اعلام شود.